یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

فرشته آسمونی من

خرید سیسمونی

دیگه کم کم دارم مقدمات اومدنتو فراهم می کنم وسیله هاتم بیشترشو گرفتم و دیگه مونده یه سری خورده کاری و خریدهای ریز که اونم در اولین فرصت انجام می دم و واسه اومدنت منتظر میشینم .   یکشنبه صبح با مامان و بابام را افتادیم سمت تهران که بریم واسه شازده کوچولومون سیسمونی بگیریم .البته شب قبلش من یه شب خیلی بدی رو گذروندم .چون هنوز دو روز نشده بود که از مریوان برگشتیم دوباره عازم سفر شدم و اینقدر استرس داشتم که تا صبح نخوابیدم .همش به این فکر می کردم نکنه بلایی سرت اومده باشه .خلاصه 7 صبح پا شدم و رفتم بیمارستان و اونجا گفتن که سونو انجام نمی دن و باید برم یه بیمارستان دیگه ولی صدای  قلبتو واسم گذاشتن .منم با شنیدن صدای قلبت اشکام همین...
25 ارديبهشت 1389

خیاطی یاد گرفتن مامانی

عزیز دلم از بعد از عید خیلی حالم بهتر شده و به همین دلیله که خیلی زود زود بهت سر می زنم و در نبودت همه اتفاقا رو برات مو به مو می نویسم .   این روزا بابات خیلی فکرش مشغوله و همش به آینده داره فکر می کنه .دارن یه سری تصمیمات واسه جدا شدن از شریکاشون می گیرن و می خوان همه چیو تقسیم کنن . منم خیلی دلم شور می زنه تو واسمون دعا کن که هر چی به خیر و صلاح هممونه پیش بیاد الان دیگه بیشتر از قبل به آینده و زندگی فکر می کنیم به خاطر تو وآینده تو ..... حالا خبر مهم دیگه اینه که: مامانت داره با کمک مامان بزرگت خیاطی یاد می گیره . اولین کارش هم واسه تو بوده . یه تاپ و شلوارک خوشگل .... از حالا که تو رو توی اون لباس مجسم می کنم دلم غش می ره...
25 فروردين 1389

فرشته آسمونی ما یه دختر نازه!!!!

پریروز بالاخره با حسنا رفتم پیش خانم تربصی که صدای قلب تو رو واسم بذاره و اگه تونست از روی صدای قلب جنسیتت هم معلوم کنه . بالاخره منم موفق شدم صدای تپش های قلبتو بشنوم . وای که چقدر تند تند می زد. وقتی صدای قلبتو می شنیدم اشک تو چشمام جمع شده . وای خدایا یعنی این بچه منه و صدای قلبش ازدرون وجودم میاد . خدایا شکرت که تا اینجا واسم سالم نگهش داشتی ..... عزیزم کلی صدای قلبتو با موبایل ضبط کردم و حتما وقتی یه کم بزرگتر شدی واست می ذارم .....                     در آخر هم بهم گفتش که بچم پسره!!!!! ولی واسه اطمینان یه سونوگرافی هم برام نوشت...
16 فروردين 1389

اشتیاق زیاد مامانی واسه تعیین جنسیت

سلام عزیز دل مامان                این روزا دیگه آخرای ساله و حسابی درگیرم و اشتراک اینترنتمونم تموم شده ببخشید اگه نمی تونم زود زود واست بنویسم اما این دلیل نمی شه که به یادت نباشم . هر لحظه تو توی خاطرمی و هر نفسی که می کشم خدا رو شکر می کنم که تو رو بهمومن هدیه داد فکر نمی کنم که هیچ هدیه ای بهتر و بالاتر از یه نی نی ناز و سالم باشه .بازم می گم خدارو شکر که تونستم حس قشنگ مادر شدنو تجربه کنم .                            &nb...
26 اسفند 1388