یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

فرشته آسمونی من

احساس کردم داری ازم دور میشی

1393/3/5 14:36
نویسنده : مامان یسنا
149 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم دو روز میشه که خیلی به من احساس نشون نمی دی خیلی دلم گرفته همیشه از خدا خواستم در نظر تو بهترین باشم و برای تو بهترین و نزدیکترین دوست اما  نمی دانم چرا چند روزه که مثل قبل نیستی البته منم این مدت درگیر کنکور و کلاسم و مثل قبل نمی تونم باهات وقت بگذرانم ولی من بهت قول می دم به محض اینکه امتحانمو دادم سراسر در کنار تو باشم

عزیز دل مامان یه لحظه بی تو نفس کشیدن برام عذابه .....

در آغوش گرفتنت موقعی که خوابی و تو رو بوسیدن و نوازش کردن جز آرزوهای هر روز منه.برای اولین باره که می خوام بی تو سفر کنم 

می خوام دو روزه برم تهران کلاس و برگردم امروز ظهر با من نیومدی خونه عاطی جون و خونه ماکان جونت موندی و منو بیشتر از همیشه تشنه در آغوش گشیدنت کردی

دیروز هم تو پارک گفتی بهناز جون تو رو هل بده ....منم که تو این مورد خیلی زودرنجم دلم می خواد نعمن با تو بودن و برای تو بودن فقط و فقط یهم من باشه

می دانم دلتنگت مبشم تو این دو روز سفر ..یسنای عزیزم اینو همیشه بدان تا آخر عمر همه کار می کنم تا در نظرت بهترین مادر باشم

دوست دارم خیلی به اندازه ای که یه لحظه نخواستن من تا اعماق وجودمو آتیش میزنه

همیشه کنارتم و همه فکر و ذکرم آینده تو و خوشبختیه تو است

دختر زیبای من از این ماه برات بیکه عمر داریم پرداخت میکنیم نمی دانم در آینده چی پیش بیاد شایدم بعدها در نظرت کار عبثی باشه ولی الان خیلی سخته که از خواسته های امروزت بگذری به خاطر آینده کسی که همه وجودته

جمعه تو رو بردم پارک آزادگان که ترامبولین بازی کنی ولی اتفاقات بدی برام افتاد که حتی نمی خوام بیادش بیارم 

فقط برای اولین بار یه حرکن شجاعانه از خودت نشام دادی و منو غافلگیر کردی سوار چرخ و فلکتی دستی شدی و این هم خودش به نوعی یه تجربه جدید تو زندگیت بود

پسندها (1)

نظرات (0)