یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی من

بازی یسنا و مانیا با پاپی کوچولو

1395/2/2 2:16
نویسنده : مامان یسنا
249 بازدید
اشتراک گذاری

امروز من وقت دندانپزشکی داشتم و بهناز جون قرارشد بعد از کلاس زبان یسنا بره دنبالش و ببره خونه خودشون تا من برم دنبالش و شب بریم خونه ما جون.

حالا داستان امروز رو یسنا جون برامون تعریف میکنه:

اول که رسیدیم تو پارکینگ به بهناز جون گفتیم خرگوش رو بیاره پایین.  همین لحظه که بهناز جون رفت مانیا گفت جیش دارم ما هم رفتیم بالا و خرگوشی با کارتن خودمون آوردیم بالا بعد وقتی برگشتیم خرگوشه رو گذاشتیم تو باغچه. مانیا خواست بیارش بیرون چون خیلی غذا خورده بود. وقتی خواست بیارش بیرون دستش به یه برگ تیز خورد بعد برای اینکه خرگوش از اون برگها نخوره من واسه خرگوش دلقک بازی درآوردم مانیا هم از پشت خرگوشو گرفت و توی کارتنو پر غذا کردیم. مامان مانیا گفت بیایین بالا

بعد آوردیم بالا و شیر کاکائو خوردیم و شروع به خواهر بازی کردیم یه ساعت بعد مامانم اومد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)