دلگیرم از این دنیا
یسنای عزیزم بازم خدا داره منو امتحان می کنه بازم دارم باعزیزترین کسم یعنی تو آزمایش میشم. گل مامان امروز یک روز بود که تو وارد نه ماه شدی و بازم یه خبر بد دیگه دکتر بهم داد.تو برگشت ادرار داری نمی دانی دوباره امروز چقدر اشک ریختم . ...
بابات دیروز رفت تهران و من و تو رفتیم خانه مامانم و امروز هم دفترچه جدیدتو گرفتم و عصری با مامانم قرار شد ببریمت عکس رنگی از مثانت بگیریم . وای که نمی دانی چقدر سخت بود .برای تو می دانم زیاد درد نداشت ولی با هر گریه تو من ده برابر اشک می ریختم .چه روز بدی بود .چه مامان ضعیفی داری ولی یه کاری می کنم تو مثل من نشی .تو باید اینقدر قوی باشی که هیچی نتوانه نا امیدت کنه و اشکتو در آره .از خودم گاهی اوقات بیزار می شم که اینقدر کم میارم ولی باور کن بعضی وقتا مثل این چند روز اخیر از در و دیوار برام می باره . ....
خلاصه امروز هم با همه بدیهاش گذشت و یه غمی به بزرگی آرزوهام رو دلم گذاشت .ولی باید سعی کنم باهاش مقابله کنم فقط به خاطر تو همه زندگیم .به خاطر تو که نفسام به نفست بسته.