یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

فرشته آسمونی من

دوازده روز تنهایی

1390/2/22 5:13
نویسنده : مامان یسنا
89 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم از وقتی که تو آمدی وابستگیم به مامان خودم صد برابر شده.اول از اینکه خیلی خوب از تو مراقبت می کنه و من با خیال راحت تو رو پیشش می ذارم .دوم اینکه واقعا الان می فهمم که طفلکی مامانم برای بزرگ کردن ما چه زحمتا که کشیده . چون خودم مادر شدم حسابی درک می کنم که بار سنگین این مسئولیتو به دوش کشیدن یعنی چی!!!!

یسنا جونم از وقتی که تو آمدی و هر روز شیرین تر شدی مامانم دیگه حسابی منو یادش رفته و همه فکر و ذکرش شده یسنا خانوم .اولا من سوگلی مامانم بودم و هرجا میرفت بهترین چیزا رو برای من میاورد اما از موقعی که تو آمدی دیگه همه چی شده مال یسنا خانوم .ولی عیب نداره ما که بخیل نیستیم.با این مامان بزرگ مهربانت حسابی حال کن...

مامانم 19 فروردین رفت مکه و 12 روز من تنها بودم .واقعا خدا هیچکسو بی مادر نکنه . اصلا این روزا نمی گذشت.خیلی سخت بود عصرا همش من و تو حوصلمان سر می رفت و دلم برای مامانم بیشتر و بیشتر تنگ می شد. یعنی می شد وقتی تو هم بزرگ شدی اینقدر منو دوست داشته باشی ...

خلاصه بعد از 12 روز مامان منم از مکه آمد و حسابی برای یسنای گلم سوغاتی آورد فقط یه ساک براش لباس و کفش و مایو آورد.البته برای منم کلی چیزای حوشگل آورد ولی هیچ وقت به پای سوغاتی های یسنا خانوم که نمی رسه......

خدایا بزرگ شکرت که هم یه مامان مهربان بهم دادی و هم یه دختر ناز زیبا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)