یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

فرشته آسمونی من

یه روز پر از خلاقیت

1391/3/23 20:45
نویسنده : مامان یسنا
129 بازدید
اشتراک گذاری

یه مدتی که دارم رو دختر کوچولوی نازنینم تمریناتیو انجام می دم برای فعال کردن نیمکره راست مغز. خیلی خوشحالم که این کارا رو شروع کردم و اگه خدا کمکم کنه و یه ذره یسنا تو طول روز بهم وقت آزاد بده می خوام هر روز پر بارتر از روز قبل باشه .خیلی ایده ها تو ذهنمه و خیلی کارا باید بکنم چون دوران طلاییش قبل از سه سالگی و البته می تونه تا شش سالگی ادامه داشته باشه . تو این مسیر چند تایی هم دوست نی نی سایتی پیدا کردم که کارهای اونا حسابی بهم انگیزه می ده و تشویقم می کنه که ازشون عقب نمونم .

امروز دوباره یه دوره تریس اوریکس رو شروع کردم هر چند خیلی من و باباش مخالفت کردیم ولی در نهایت با این وضعی که یسنا داشت تصمیم گرفتیم یه ماهی بهش بدیم شاید معجزه ای در غذا خوردنش اتفاق بیفته و یه ذره از این فشاری که روی منه کاسته بشه .دختر گلم تو هیچ لحظه ای از زندگیم اینقدر اذیت نمی شم که میبینم تو در طول شبانه روز میل به هیچی نداری و هر نوع غذا و هر روشی روی اشتهای تو اثر نداره.حتی با وجود اینکه اینقدر بد خوابی و سر خوابیدنت اذیتم می کنی ولی تا به حال سر نخوابیدن و اذیت کردنت اینقدر ناراحت نشدم که سر غذا خوردنت.کاشکی الان می فهمیدی و به خاطر دل مامان غمگینت هم که شده یه وعده خوب در طول روز می خوردی........

اینقدر دلم پر بود که از موضوع اصلی چقدر دور شدم.درسته موضوع امروز یه روز پر از خلاقیت بود.

غیر از آموزشای روزانه دو تا حرکت ابتکاری جدید هم انجام دادیم:::::

1/اول اینکه با اون رنگای انگشتی که چند وقت پیش برات گرفته بودم رو شیشه میز هالو رنگ کردیم .همه میزو رنگ کردیم. اسم یسنا رو نوشتم اسم باباشو و مامانشو نوشتم .اشکال هندسی کشیدم .رنگ ها رو ترکیب کردم.ودر نهایت کلی خودمم حال کردم اولا به خاطر اینکه به دختر گلم  خیلی خوش گذشت دوما خودمم تا حالا اینجوری آزادانه خط خطی نکرده بودم !!!!!!

در آخر هم به اصرار خود یسنا صورتش رو کمی رنگ کردیم.

2/بازی دوم هم این بود::

مدتی می شه که هر قوطی.وسیله یا ابزاری که به چشمم می خوره یاد نیمکره راستو خلاقیتو این حرفا می افتم . یه چند تایی قوطی های خالی شده جای ماسک موم رو آوردم با مقداری کشک گلوله .لیمو عمانی .ماکارونی شکل دار .کرن فلکس و به تعدادشون قوطی خالی . وبه یسنا گفتم که هر کدومو تفکیک کنه و تو قوطی جدا بریزه البته فقط لیموه رو انجام میداد و بقیه رو بی خیال می شد کرن فلکسا رو هم که تا آخر خورد...

اینهم یه روز خوب و به یاد ماندنی با فرشته آسمونیم!!!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)