یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

فرشته آسمونی من

درس دوم

سلام به تو کوچولوی نازنینم که هنوز پیش خدایی و منتظر دعوت من و بابایی هستی  دلبندم این روزا خیلی دلم گرفته.دوست دارم با یکی حرف بزنم یه سری مشکلات پیش اومده که البته خدا رو شکر زیاد مربوط به من و بابات نمی شه ولی به کسایی مربوطه که اونا هم اندازه تو وبابایی واسم عزیزن. نمی دونم چرا بعضی وقتا یهو همه مشکلات می ریزه سر آدم.وقتی که واقعا آرامش  داری و احساس می کنی که خوشبختی و هیچی تو دنیا کم نداری یه دفعه همه چیز خراب می شه .آرامشت بهم می ریزه ترس همه وجودتو پر می کنه ترس از همه  چیز مخصوصا آینده................   عزیزم الان امن ترین و راحتترین جایی که می تونم بیام واسه یکی درد...
29 آبان 1388

درس سوم

مشکل در زندگی می خوام امروز از مشکلاتی که بعدها ممکنه توی زندگیت بوجود بیاد بگم.البته  امیدوارم که خدای خوب وبزرگ هیچ وقت مشکل حادی بر سر راه تو قرار نده. گل زیبای من بعدتها که اومدی و یه ذره بزرگتر شدی خودت میفهمی که گاهی اوقات  هستش که خیلی شاد و خوشحالی همه چیز خوبه همه کارها درست پیش میره  همه برنامه هات حساب شده است اما یهو یه مشکل همه چیزو بهم می ریزه........   دوست دارم اینقدر قوی باشی و اینقدر با روحیه و اعتماد به نفس بالا تو رو بزرگ کنم  که در مقابل مشکلات خورد نشی و بتونی مشکلو از سر راهت برداری می دونی  راهش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اول از همه اینه که بدونی...
29 آبان 1388

اولین دوست همسن وسال خودت

امروز خبردارشدم نینا حامله شده . خیلی خیلی خوشحال شدم .عزیزم فکر کنم تو  هم اولین دوست همسن وسال خودتو پیدا کردی . دوست دارم دیگه زیاد تفاوت  سنیتون با هم زیاد نشه پس دیگه تو هم تا آخر این ما قدم رنجه کن و تشریف بیار که  دیگه طاقت دوریتو ندارم. احتمالا نی نی اونا تیر به دنیا میاد .وای یعنی ممکنه تو هم اومده باشی تو دلم؟امروز بیبی چک استفاده کردم منفی بود ولی نمی دونم چرا هنوز امی دارم و همش فکر می کنم که تو اومدی.. ...
17 آبان 1388

اولین کارت دعوت

امروز اولین کارت دعوتو رسما واست فرستادیم.اما نمی دونم به دستت رسیده یا نه؟ عزیزم چقدر واسه اومدنت لحظه شماری می کنم خواهشا زیاد منو وبابایی رو منتظر نذار و زود زود بیا پیشمون. نمی دونی چقدر دلم می خواد صدای خندت تو خونمون بپیچه و در آغوشت بگیرم و وجود نازنینتو تو بغلم احساس کنم .پس هرچی زودتر جواب دعوتم بده و بزار احساس قشنگ مادر شدنو زودتر احساس کنم .... ...
13 آبان 1388

درس اول

این درسی که امروز می خوام بهت بدم از مهمترین درسایی که باید یاد بگیری و قول  بدی که بهش عمل می کنی.   عزیزم یادت باشه هیچ وقت خواستن نتونستن رو نمی پذیره . اشتیاق رسیدن به یه آرزوی قلبی نتونستن . نشدنو نمی فهمه.        خواستن فقط یه معنی داره و اونم تونستنه. تو نباید نخواستن رو با نتونستن اشتباه بگیری و اگه جایی تو زندگی نتونستی...... مطمئن باش که خودت نخواستی .اگه فقط بخوای و باور کنی که بهش می رسی کل  قانونمندی های کائنات همسو با تو می شه.         هرچه خواسته تو متعالی و بزرگتر باشه باید بهای بیشتری رو واسش ب...
4 آبان 1388

درس های زندگی برای نوگل زندگیم که منتظر آمدنش به زندگی ام هستم......

عزیزم می خوام از درس های زندگی از تجربیات خودم ودیگران و از مطالب آموزنده  کتابها فیلم ها و خلاصه هر چیزی که روزی توی دنیا به دردت بخوره واست بنویسم . بنویسم که از روز اول بهای سنگین تجربه را خودت پرداخت نکنی.و یاد بگیری از  تجربیات دیگران برای داشتن زندگی بهتر استفاده کنی. آرزوی روزهای انتظارم آرزو دارم که موفق باشی .می خوام اگه یه روزی خدای نکرده  مشکلی سر راهت سبز شد اینقدر قوی باشی که بتونی از پسش بر بیایی .... اینقدراعتماد به نفس داشته باشی و اینقدر به خدای مهربان اعتقاد داشته باشی که  چیزی با نام مشکل در زندگیت پیش نیاد.          &nb...
2 آبان 1388

هفته پر مشغله

این هفته اخیر نمی دونی چقدر درگیر بودم از این دکتر به اون دکتر.کلی واسه اومدن  تو دارم به خودم میرسم ..... اول رفتم دندونپزشکی که متاسفانه فهمیدم یکی از دندونام احتیاج به عصب کشی  داره و سه تا هم سطحی پر کردم .تازه ۴ ماه نبود که همه رو چک کرده بودم ولی  بازم خراب شده بود تازه اینقدر که من مراقب دندونام هستم. خدا کنه عزیزم جنس دندونای تو به بابایی بره که مثه من مجبور نشی همش بری  دندونپزشکی. تازه عزیزم خبر نداری که مامانی چه بلایی سر خودش آورده............. هفته پیش رفتم وهمه خالای صورت وبدنمو برداشتم .نمی دونی با چه مصیبتی باباتو  راضی کردم . ولی قربونش برم هیچو...
9 مهر 1388

هنوز چشم به راهتم

هنوز چشم به راهتم . وای که نمی دونی انتظار چقدر سخته .نمی دونم چرا اینقدر  کارام دیر پیش میره . البته مطمئنم که مصلحتی در کاره !!!!!!!!!!!!!!!   عزیزدلم شنبه گذشته رفتم جواب آزمایشامو گرفتم و بردم پیش خانم دکتر شجری  گفت همه چیز عالیه و می تونم هر چی زودتر تو کوچولوی نازمو به این دنیا دعوت  کنم.   دوشنبه هم رفتم دندونپزشکی پیش همون دکتری که هفته ای دو بار از تهران میاد و  کار دندونمو انجام داد و گفت برای پر کردن دوباره باید برم پیش دکتر خودم . وای که  چقدر از دندونپزشکی متنفرم .               ...
26 شهريور 1388

شرکت جدید بابایی

موجود عزیز دوست داشتنی که هنوز نه میدانم دختری یا پسری .هیچی ازت نمی  دونم فقط میدونم که قراره بیایی و من وبابایی عاشقانه دوست داشته باشیم .ما  همچنان در انتظار تغییر و تحول بعد از ورود تو هستیم .   امروز کار شرکت بابایی که از بعد از عید دنبالش بود درست شد و امیدوارم که تا  اومدن تو حسابی رونق بگیره.اسم شرکت بعد از کلی دوندگی برای ثبت   پا یاب   ...
24 شهريور 1388