هفته پر مشغله

این هفته اخیر نمی دونی چقدر درگیر بودم از این دکتر به اون دکتر.کلی واسه اومدن

 تو دارم به خودم میرسم .....

اول رفتم دندونپزشکی که متاسفانه فهمیدم یکی از دندونام احتیاج به عصب کشی

 داره و سه تا هم سطحی پر کردم .تازه ۴ ماه نبود که همه رو چک کرده بودم ولی

 بازم خراب شده بود تازه اینقدر که من مراقب دندونام هستم.

خدا کنه عزیزم جنس دندونای تو به بابایی بره که مثه من مجبور نشی همش بری

 دندونپزشکی.

تازه عزیزم خبر نداری که مامانی چه بلایی سر خودش آورده.............

هفته پیش رفتم وهمه خالای صورت وبدنمو برداشتم .نمی دونی با چه مصیبتی باباتو

 راضی کردم . ولی قربونش برم هیچوقت نمی ذاره حسرت چیزی رو دلم بمونه اولش

 یه ذره مخالفت می کنه بعدش راضی میشه .

 وای خدایا چقدر مهربونه عاشقشم بدون او حتی یه لحظه هم نمی تونم نفس

 بکشم.

حالا گل مامان خودت میایی می بینی که من حق دارم اینقدر از بابایی تعریف می کنم

 می فهمی که خدا چه نعمتی رو به من وتو ارزونی کرده و اونم قلب پاک ومهربون

 باباته که باید قدرشو بدونی................

دیروز رفتم دکتر که واسم کلی آزمایش نوشت که باید انجام بدم وجوابشو واسش

ببرم که دیگه با خیال راحت دعوتت کنیم.

امروز که رفتم دکتر بروشور رویان با خودم آوردم و شب با بابایی خوندیمش .می خوایم

 از سلولای بنیادی تو نگهداری کنیم .ولی خدا کنه هیچ وقت نیازت نشه عسلم و

همیشه سالم و سر حال باشی.