دیباچه زندگی ما...
من وهمسر عزیزم درآخرین روز پاییز سال ۱۳۸۱پیمان عاشقانه ای رو با هم بستیم و
به همدیگه قول دادیم در تمامی مراحل خوب و بد زندگی با هم باشیم و روز شمار
زندگیمونو بدون هم ورق نزنیم
از اون روز بود که خدا سرنوشت ما دو تا رو با هم رقم زد.
قرارمون عبور از لحظه ها بود
قرارمون حضور خنده ها بود
زندگی مشترک۷ ساله خیلی چیزا بهمون یاد داد.خاطره های خوب با هم ساختیم
روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم و....
ولی همه اینا هیچ وقت باعث نشد از کسی که از روز اول زندگی با او هم پیمان
شدیم رو گردان بشیم و او هم در جواب این میعاد هیچ وقت ما رو تنها نذاشت.
خدای خوبم ازت به خاطر همه چیز متشکرم..........
خدای خوبم حالابعد از این مدت احساس می کنیم مهر یه نفر دیگه هم تو دلمون
افتاده و دیگه بیشتر از این طاقت دوریشو نداریم .می دونم که اینم کار خودته مهرشو
تو قلبامون بذاری.حالا هرروز بیشتر از روز قبل واسش دلتنگیم و واسه دیدن روی
ماهش لحظه شماری می کنیم. خدای خوبم ازت می خوام این انتظار رو خیلی
طولانی نکن......
مهربان خالق هستی در آخر هم :
اگر تنهاترین تنهایان شوم باز هم خدا هست
او جانشین تمام نداشته های من است.