یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

فرشته آسمونی من

اموزش دستشويي رفتن

يه هفته اي مي شه دارم رو اين موضوع كار مي كنم ولي تا الان حتي يه بار هم موفق نشدم حتي يك بار هم بابا برات از اين جاروبرقي اسباب بازيا كرفت ولي وقتي كارتو مي كني ميايي مي كي جيش كردم اما ماماني هنوز بهت اميد داره ولي اخر شب ديكه واقعا تصميم كرفتم بي خيالت بشم جون دو بار تو اشبزخانه و يه بار هم تو فرش هال كردي و فعلا بيخيالت شدم
4 آذر 1391

دلم نمي خواد اينطوري زندكي كنم

يسنا كل مامان ازت خيلي خيلي معذرت مي خوام بابت كوتاهي در نوشتن خاطراتت اره قبول دارم تو خيلي از موارد بي انكيزه شدم ولي هنوزم كه هنوزه تو بزركترين انكيزه زندكي مني دلم از همه كس خونه تو اين مدت يكي از بدترين شباي زندكيم رقم خورد شبي سرشار از ترس وشرمندكي و استرس هنوز عوارض اون شب لعنتي تو وجودمه دختر ماهم از همون شب تصميم كرفتم كاري كنم اولين قدم براي خلاصي از اين طرز زندكي رو با دوست ويار هميشكيم كذاشتم از الان دارم برات مي نويسم كه هر تصميمي كه الان بكيرم و هر سختي كه متحمل بشم فقط براي اينه كه تو مثل من زندكي نكني مهمترين خواسته اي كه تو زندكي ازت دارم اينه خودتو به خاطر علايق و خواسته هاي ديكران تغيير ندي به نظرم اصلي ترين شرط زندكي خوب و...
4 آذر 1391

دكتر رشد

بالاخره بيست و بنج مهر ماه برات از يك فوق تخصص رشد وقت كرفتم و با عاطي جون و بابا منصور بردمت تهران و يه هفته اي هم اونجا بوديم و تو هم حسابي حال كردي و خوش كذروندي فقط روزي كه بردمت دكترخواب بودي وقتي تو مطب بيدار شدي شروع كردي بع غر زدن كه اقاي دكتر رو نمي خوام بيش دكتر نريم كباب مي خورم غذا مي خورم اونجا همه به شيرين زبونيات مي خنديدن وكلي ماماني برات ذوق مي كرد عزيز دلم تشخيص اقاي دكتر اين بود كه وزن وقدت بايينه و يه سري دارو داد و كفت بعد از جهار ماه دوباره ببريمت كه اكه لازم بود برات هورمون رشد تجويز كنه اخه جرا اينجوري منو اذيت مي كني و لب به غذا نمي زني كه مجبور به اين كارا بشيم واقعا ديكه نمي دونم جهراهي بيش بكيرم تاتو لااقل روزي يه...
25 مهر 1391

یسنا در دو سالگی

دختر قشنگم دو ساله شد هوراااااااااااااااااااا!!!!!@@@@@@@@@*************** خیلی زود داره می گذره هنوز اولین بغل کردنت تو بیمارستان تو ذهنمه و قشنگترین لحطه زندگیم بود لحطه به دنیا اومدنت .هیچ وقت همچین هیجان و شوقی دیگه تو زندگیم مطمئنا تکرار نمی شه . تازگیا یکی از بزرگترین سرگرمی های من و توشده دیدن فیلم بچگیات .به قول خودت:                                       فیلم وقتی چوچولو بودم مطمئنم که سال دیگه که برات بنویسم دلتنگ شیرین زبونیا و شیرین کاریهای...
22 شهريور 1391

شیر خوردن یسنا

عزیز دلم از آخرین دفعه ای که خیلی خیلی دلم گرفته بود و وبلاگتو آپ کردم فکر کنم حدود یه ماهی می گذره و الان احساس می کنم دارم تو آسمونا پرواز میکنم .10 روزی میشه همه چیز تغییر کرده.از خواب و خوراکت گرفته تا اخلاقت و الان 4 روزم می شه که داری شیر می خوری .یعنی فرشته آسمونی من تو اینقدر ماهی که آرزوی هیچی در مورد خودتو به دلم نمی ذاری. ماجرای شیر خوردنت از اینجا شروع شدکه یه روز طهر تلویزیون داشت یه برنامه مستند به اسم کودک من غذا نمی خوره پخش می کرد و از اونجایی که همه از مشغله فکری من اطلاع دارن پشت سرهم زنگ تلفن و موبایلو smsبودکه می گفتند این برنامه رو ببینم .من هم مشغول تماشای تلویزیون شدمکه شما هم منو همراهی کردی و تو یه قسمت بچه داشت ب...
5 مرداد 1391

همیشه و همه جا قوی باش

دختر نازنینم خیلی خیلی دوست دارم طوری پرورشت بدم که قوی باشی در برابر همه چیز و همه کس اینقدر قوی باشی و به خودت مطمئن باشی که از پس همه مشکلاتت بر بیایی.البته لازمه همه اینها داشتن اعتماد به نفسه چیزی که مامانت اصلا نداره و هر ضربه ای می خوره از همین موضعه ولی نمی ذارم تو هم مثل خودم بشی.باید همه جا تا رسیدن به حق واقعیت تلاش کنی و بجنگی..... مشکل من اینه که همیشه فکر می کنم حق با همه هست به جز خودم .همه کار می کنم تا همه راضی باشن به جز خودم . دوست دارم باب میل همه رفتار کنم تا یه موقع کسی ازم دلخور نشه و کدورتی پیش نیاد و اینقدر ضعیف شدم که هیچ کس باب میلم رفتار نمیکنه . دختر نازم تو این دنیای بزرگ خیلی خیلی تنهام .....باورن می شه فقط...
26 تير 1391

در آستانه 22 ماهگی

اول از همه از دختر گلم به خاطز اینکه اینقدر دیر به دیر وبلاگشو آپ می کنم عذر خواهی می کنم . یه جورایی هم مقصر خودتی از بس که به من می چسپی و یه لحه ازم دور نمی شی .... عزیزدلم البته من با تو بودنو و هر لحه در آغوش گرفتنو و ثبت این همه لحات و خاطرات خوب و به یاد ماندنیو در ذهن وقلب هردومون به نوشتن تو وبلاگ بیشتر ترجیح می دهم.اگه وقت نمی کنم که هر روز تو وبلاگت از شیرین کاریات بنویسم ولی در عوض می تونم تو قلبم به خاطر بسپارم که چقدر در کنار هم بودن برای هردومون لذت بخشه..... اینقدر تازگیا ملوس شدی که خدا می دونه . دیگه کاملا معلوم شده که یه دختر خانم پر ناز و عشوه هستی.خودتو اینقدر برای من و بابات لوس می کنی که بعضی وقتا میگم الانه که یهو...
19 تير 1391

مراحل اولیه در گفتن نه به کودک

١/کم کردن نه گفتن .به طوریکه فقط در مراحلی که خطر جانی برای کودک داره و امنیتشو ممکنه به خطر بیاندازه. ٢/معطوف کردن توجه کودک به محل یا شی دیگری در دو یا سه مرحله(هر چند که این پروسه ممکن است در طولانی مدت کار آمد نباشد.) ٣/دادن پاداش در مقابل انجام ندادن کار مورد نظر (به طوریکه باعث ایجاد عادت و تورم پاداش نگردد.) ٤/نادیده گرفتن کودک در مقابل غر غر کرد و گریه کردن برای خواسته های نا معقول.(طوریکه برای بار اول یک نه گفته و بعد از آن به مدت ده الی پانزده دقیه کودک را نادیده می گیرید تا گریه کودک قطع شده و همه چی به روال عادی برگردد.)سکوت ممکن است به تنهایی کافی نباشد باید از نگریستن در چشم فرزندتان خودداری کنید.(حرکات بدن چشم غره و یا ف...
12 تير 1391

چگونگی به کار گیری روش وقفه

١/ابتدا تهدید می کنید.به کودک می فهمانید در صورت ادامه بد رفتاری برای وقفه به اتاقش فرستاده  خواهد شد ولی او باز هم به کار نادرستخود ادامه می دهد.در این موقع زمان عمل فرا رسیده.می توانید جدیت را بدون اعمال زور و خشونت و عصبانی شدن به بچه تفهیم کنید بطوریکه بعد از وقفه دوباره  بتوانید به او محبت کنید. ٢/ محل وقفه را اتاق خواب کودک قرار دهید. این کار ممکن است فقط با گفتن کودک باید به اتاقش برود عملی شود و گاهی باید با همراهی و دست او را گرفتن و به اتاق بردن باشد.اگر مقاومت کرد اورا بلند کنید و به اتاقش ببرید. ٣/در ضمن بردن کودک به اتاقش می توانید در یک جمله کوتاه دلیل آنرا توضیح دهید.این جمله نباید آغازگر گفتگو و مذاکره باشد...
12 تير 1391